حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۴۹۶

۱

ز نخجیر دلیرم غمزهٔ صیاد می لرزد

ز جان سخت من این دشنهٔ فولاد می لرزد

۲

بَرَد از جا نهیب ناله ی من ، صبر مجنون را

ز سیل گریه ام بر خود شط بغداد می لرزد

۳

شکوهی عشق بخشیده ست بازوی ضعیفان را

که تیغ کوهسار از تیشه ی فرهاد می لرزد

۴

زگلبانگ صفیرم می تپد دل، عندلیبان را

ز کلک خوش صریرم خامه فولاد می لرزد

۵

زبان عشق ترسان است از دم سردی واعظ

که شمع شعله ور در رهگذار باد می لرزد

۶

نمی گردد به جایی پای ناقص فطرتان محکم

به حال این سبک مغزان، دل الحاد می لرزد

۷

گدا و شاه را از خاکساران است آسایش

زمین چون می تپد ویرانه و آباد می لرزد

۸

کند جایی که آن قامت قیامت، جلوه آرایی

ز باد دامن او رایت شمشاد می لرزد

۹

حزین از سردسیر عقل بیرون ناله ای سر کن

که سرما خوردگان را درگلو فریاد می لرزد

تصاویر و صوت

نظرات