حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۵۱۹

۱

تبسم شرمگین ز آن غنچهٔ خودکام می بارد

عرق چون موج شبنم زان رخ گلفام می بارد

۲

به قدر قابلیت میوه افشان است هر نخلی

از آن سرو سهی، زیبایی اندام می بارد

۳

ز شهد التفاتش موج لذّت می زند کامم

دهان تنگ او را، بوسه از پیغام می بارد

۴

حجاب سخت رویان کار سوهان می کند با دل

که از همواری وضع گدا، ابرام می بارد

۵

اگر در چشم بینش روشنایی چون شرر داری

ببین کز نقطهٔ آغازها انجام می بارد

۶

نفس پروردهٔ خون ساز، تا رنگین سخن گردی

ثمر از نخل های تشنه، اکثر خام می بارد

۷

حزین از ریزش دستم، نماند دامن خشکی

چو باران ز ابر رحمت، باده ام از جام می بارد

تصاویر و صوت

نظرات