
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۵۶
۱
دلها ز جلوه خون شد و یاری ندید کس
عالم به گرد رفت و سواری ندید کس
۲
سرگشتگان چو موج بسی دست و پا زدند
زین بحر بیکرانه، کناری ندید کس
۳
رخسار نانموده، دل از عشق سوختی
آتش زدی به شهر و شراری ندید کس
۴
سرو و سمن ز ساغر شوق تو سرخوشند
در دور نرگس تو خماری ندیدکس
۵
افسرده بود بس که بساط چمن حزین
ایام گل گذشت و بهاری ندید کس
تصاویر و صوت

نظرات