
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۵۹
۱
شب سودازدگان زلف پریشان تو بس
صبح صادق نفسان چاک گریبان تو بس
۲
زمزم از حاجی و سرچشمه حیوان از خضر
لب ما جرعه کش از چاه زنخدان تو بس
۳
حسرتی در دلم از بال و پر افشانی نیست
بسملم را تپشی بر سر میدان تو بس
۴
آشیان نیست به گلبن، هوس مرغ اسیر
دل ما در شکن طرّهٔ پیچان تو بس
۵
سرم آموختهٔ زانوی، غمخواران نیست
کوی میدان وفا در خم چوگان تو بس
۶
عشق را نیست خراجی، به خرابی زدگان
عذر دیوان جزا، خاطر ویران تو بس
۷
شور محشر ز تو نقد آمده امروز حزین
داغ خورشید قیامت دل سوزان تو بس
نظرات