
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۶۰
۱
ای طرّه برافشانده، خدا را ز گدا پرس
احوال پریشانی ما را ز صبا پرس
۲
تا کی گذری از بر ما مست تغافل
یک بار ز حال دل شیدایی ما پرس
۳
ای برق به خرمن زده، از خار میندیش
حال دل زار، از لب هر برگ گیا پرس
۴
گر بی سر و سامانی صحرای جنون را
خواهی که بدانی، ز من آبله پا پرس
۵
افتاد اها حزین در قدم محمل نازت
بی تابی حال دل او را ز درا پرس
نظرات