حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۵۶۵

۱

برقع طرف نگردد، با آتشین عذارش

چون شمع می توان دید، در پرده آشکارش

۲

با صد جهان شکایت، زخم دلم دهان بست

یارب چه نکته سنجد، چشم کرشمه بارش؟

۳

سامان طرفه ای داد، عشق تو چشم ما را

در کف عنان دریا، در آستین بهارش

۴

شد از تپانچه نیلی رخسار یوسف ما

دیگر طمع چه باشد، ز اخوان روزگارش؟

۵

گیرم که لب نبندم، پیش که می توان گفت

کآتش به سینه دارم، از لعل آبدارش؟

۶

چشم گرسنه مستش، از خون نمی شود سیر

تیغ سیاه تا بست، مژگان سرمه دارش

۷

عمریست بسمل ما در خاک و خون تپان است

باشدکه بر سر آید، آن نازنین سوارش

۸

داغ تو را ز عزّت مانند لاله و گل

از دست هم ربایند دلهای بیقرارش

۹

از سوز دل حزینت از بس گریست چون شمع

آتش به عالمی زد مژگان اشکبارش

تصاویر و صوت

نظرات