حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۵۶۶

۱

پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خویش

جز پیش خود نیارم، هرگز فرو سر خویش

۲

گر داغ سینهٔ خود خورشید را نمایم

گردون دون ننازد دیگر به اختر خویش

۳

دهر آرمیدگان را از جای برنیارد

آب گهر بنازد بر موج لنگر خوبش

۴

برده ست بو دماغم، از نشئه های داغم

هر کس کشیده ساغر از کاسهٔ سر خویش

۵

از آمد آمدِ حسن، پوشید خط رخش را

گاهی نهان شود شاه، درگرد لشکر خوبش

۶

صیاد من مگر خود آید به آشیانم

صد بار آزمودم کوتاهی پر خوبش

۷

سیلاب گریهٔ من، زان کو نمی کشد پا

کرده ست سرخ رویم، اشک دلاور خویش

۸

هرجا که پاگذاری، بر پارهٔ دل آید

از ناز اگر نمایی، گلگشت کشور خویش

۹

رحمی به حال زارش، گر باشدت رفوکن

زخم دل حزین را با زخم خنجر خویش

تصاویر و صوت

نظرات