
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۶۹
۱
بی نشانی همه شان است به عنقا مفروش
کنج عزلت چو دهد دست، به دنیا مفروش
۲
خونبها صید تو را حلقهٔ فتراک بس است
سر شوریده به آن زلف چلیپا مفروش
۳
دیده ای مست، تو را از پی عبرت دادند
شوخ چشمانه به دنبال تماشا مفروش
۴
پیش ما مرگ به از ناز طبیبانه بود
خلوت خاک به آغوش مسیحا مفروش
۵
هر چه خواهی ببر ای ابر بهار از مژه ام
به عبث آب رخ خویش به دریا مفروش
۶
مستی آسان نبود، حوصله ای می خواهد
توبه این شیشه دلی هوش به صهبا مفروش
۷
چون گل هرزه درا، دفتر دل باد مده
خاطر جمع، به یک خندهٔ بیجا مفروش
۸
طور دل نیست، کجا طاقت دیدار آرد؟
جلوه ای برق جهانسوز به خارا مفروش
۹
به فسون سازی زاهد مرو از راه حزین
مذهب عشق به تسبیح و مصلّا مفروش
نظرات