
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۷۹
۱
قیامت شد به پا از جلوه نوخیز شمشادش
تماشا در بهشت افتاد، از حسن خدادادش
۲
شمارد موج نقش جویباران، طوق قمری را
سر و برگ گرفتاران ندارد سرو آزادش
۳
برآرد ناز شیرین شعله ها از خرمن خسرو
چو گیرد بیستون را زیر برق تیشه فرهادش
۴
دمد بوی بهار عشق، افسون گرفتاری
قفس در زیر پر دارند، مرغان چمن زادش
۵
دل شوریدهٔ من می خروشد با شب آهنگان
نمی داند گران خواب فراموشی ست صیادش
۶
نه تاب ناله دارم نه تمنای وفا امّا
چه سازد دل، که عاشق شکوه افتاده ست بیدادش
۷
حزین افکندی از کف خامهٔ شیرین نوا اما
چو بانگ تیشه در کوه و کمر پیچید فریادش
نظرات