
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۸۶
۱
هجران رسیده، کی برد از روزگار، فیض
شاخ بریده را نبود از بهار، فیض
۲
می پرورد نگاه تو هر ذرّه را چو مهر
عام است دور چشم تو در روزگار فیض
۳
اقلیم بیخودی همه فصلیش خوش هواست
دیوانه می برد ز خزان و بهار فیض
۴
مستان اگر برند ز ابر بهار فیض
ما می بریم از مژه اشکبار فیض
۵
بی زخم ناوکی چه خوشی صید عشق را
دل می برد ز غمزهٔ عاشق شکار فیض
۶
ورزم به تیره بختی خود عشق، در نهان
تا برده ام ز ساقی مشکین عذار فیض
۷
نبود حزین به روزنهٔ صبح، چشم ما
ایجاد می کند دل شب زنده دار فیض
نظرات