
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۹
۱
کشم آهی ز دل کامشب برد از دیده خوابش را
گذارد نعل بر آتش، سمندِ پرشتابش را
۲
دلی در دستِ بیپروا نگارِ غافلی دارم
که در آتش ز خاطر میبرد مستی، کبابش را
۳
گرانجانتر ز شبنم نیست، جسم ناتوان من
اگر میبود با من روی گرمی آفتابش را
۴
به خاک راهش از نقشِ قدم افتادهتر بودم
چنان برداشت از خاکم که بوسیدم رکابش را
۵
حزین جان داد و نشنید آیتی از لعل خاموشت
نپرسیدی چرا دیر آشنا ! حال خرابش را؟
نظرات