
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۹۴
۱
دایم به تلخ کامی یاران خورم دریغ
بر خوان دهر سفله به مهمان خورم دریغ
۲
مشت استخوان به کام و گلوی هما کنند
ز انعام چرخ؟ بر لب و دندان خورم دریغ
۳
لیلی حرم نشین سیه خانهٔ دل است
بر سعی پوچ آبله پایان خورم دریغ
۴
تا خورده ام پیاله، پشیمان نگشته ام
زیبد اگر به پاکی دامان خورم دریغ
۵
چون نوح گریه می کنم امّا نه بر جهان
ز آلودگی دامن طوفان خورم دریغ
۶
در عالمی که اهل تمیزند ابلهان
یکسان به حال زیرک و نادان خورم دریغ
۷
رشک آیدش به نعمت من عالمی، حزین
در روزگار بس که به سامان خورم دریغ
نظرات