
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۵۹۵
۱
زندگی در جمع سامان رفت، حیف
صبح در خواب پریشان رفت، حیف
۲
دانه اشکی نیفشاندیم ما
عمر چون سیل بهاران رفت، حیف
۳
نور جان در ظلمت آباد بدن
چون چراغ زیر دامان رفت، حیف
۴
از بیابان رفت تا مجنون ما
شوخی از چشم غزالان رفت، حیف
۵
می شدی بتخانه ها تعمیر کرد
مشت خاک ما به جولان رفت، حیف
۶
شیشه ها شد از می روشن تهی
نور چشم می پرستان رفت، حیف
۷
دل به امیدی درین وحشت سرا
از پی آهو نگاهان رفت، حیف
۸
دیدهٔ عبرت نمالیدیم ما
عمر در غفلت به پایان رفت حیف
۹
بوی عشق از جیب جانی برنخاست
زین سفال کهنه، ریحان رفت، حیف
۱۰
ناله ی عاشق نمی آید به گوش
از چمن مرغ خوش الحان رفت، حیف
۱۱
اول شب از گداز دل حزین
شمع بزم ما به پایان رفت، حیف
تصاویر و صوت

نظرات