حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۵۹۹

۱

نگردد غرق طوفان کشتی بی لنگر عاشق

بود دریا نمک‌پروردهٔ چشم تر عاشق

۲

به گوش جان صلای شهپر جبریل می آید

دمی کز شوق جانان می تپد دل در بر عاشق

۳

تغافل تا به کی؟ دیر آشنا، بیرحم، بی پروا

چه می آرد ببین، آن تیغ ابرو بر سر عاشق

۴

چه استغناست یارب نشئهٔ مهر و محبت را؟

چو ماه نو ز خود سرشار گردد ساغر عاشق

۵

پریشان طره،گر دامن زنی سرگرمی دل را

رود بر باد پیش از سوختن خاکستر عاشق

۶

دل افسرده ام را چشمهٔ خضر حقیقت کن

به حرفی، ای مسیحای لبت جان پرور عاشق

۷

که تا آن طرف دامن می برد مشت غبارش را؟

نگردد گر تپیدنهای دل بال و پر عاشق

۸

ملامت کی کند سرگرمی شوریدگان ساکن؟

نگردد سنگ طفلان صندل دردسر عاشق

۹

حزین ، افسرده نتوان کرد آه آتشینت ر

نخیزد شمع سان جز شعله از بوم و بر عاشق

تصاویر و صوت

نظرات