
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۰۰
۱
زلف پریشان نهد، سلسله بر پای عشق
بندد گر کوته است، از پر عنقای عشق
۲
دایرهٔ آسمان، زاویهٔ خاکدان
تنگ تر از نقطه ای ست در بر پهنای عشق
۳
چاکتر از جیب ماست سینهٔ سینای دل
پاکتر از چشم ماست، دامن صحرای عشق
۴
هان تو که بر ساحلی پهن و فراغت نشین
کشتی ما خورده است، لطمهٔ دربای عشق
۵
مغز تو در میکده، این همه مخمور چیست؟
هان که قدح می دهد، ساقی صهبای عشق
۶
لوح سخن گستری از خط شیرین لبان
کرده به نامم رقم، کلک شکر خای عشق
۷
خامه خمش کن حزین ، این غزل مولوی است
شادی جانهای پاک دیده دلهای عشق
تصاویر و صوت

نظرات