
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۰۷
۱
چو بر سر زند شاخ، مستانه گل
کند از لب توبه، پیمانه گل
۲
گریزانده، دی را به کوه وکمر
دهد عرض لشکر، دلیرانه گل
۳
سوار است بر اسب چوبین شاخ
بود گرم بازیّ طفلانه گل
۴
چمن مجلس میگساران بود
صراحی بود غنچه، پیمانه گل
۵
اگر بشکفد خاطرم دور نیست
شکفته ست چون روی جانانه گل
۶
جنون چاک زد خرقهٔ خاک را
بهاران کند شور دیوانه گل
۷
خم غنچه لبریز از شبنم است
گشوده ست دیوان میخانه گل
۸
سر شمع را در بهار و خزان
نباشد به از بال پروانه گل
۹
حزین چند سوسن زبانی کنی؟
ندارد سر و برگ افسانه گل
تصاویر و صوت

نظرات