حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۶۱۹

۱

چون شاخ گل از باد سحر، بار فشاندم

در دامن مطرب، سر و دستار فشاندم

۲

بنیاد هوس ریخت، ز پا کوفتن دل

بر هر دو جهان دست به یکبار فشاندم

۳

فیض کرم ابر سیه‌کاسه چه باشد؟

مژگان تر خویش به گلزار فشاندم

۴

تا از مژه خالی نبود مائدهٔ خون

مشت نمکی بر دل افگار فشاندم

۵

شرمندهٔ کس نیستم از کلک چو نیسان

یکسان گهر خود به گل و خار فشاندم

۶

از فیض، تهی بود کنار گل و نسرین

دامان نقاب تو به گلزار فشاندم

۷

از حوصلهٔ دل قدری بیشتر آمد

خونابه اشکی که به ناچار فشاندم

۸

جبریل به این مرگ نمرده‌ست که جان را

پروانه‌صفت در قدم یار فشاندم

۹

کردم به چمن یاد بهار خط سبزت

در بستر نسرین و سمن خار فشاندم

۱۰

از‌شکوه غرض مرحمت یار، حزین نیست

گردی‌ست که از خاطر افگار فشاندم

تصاویر و صوت

نظرات