حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۶۲۹

۱

به صد جان غمزه ات مفت خریدار است می دانم

که اندک التفاتی از تو بسیار است می دانم

۲

بحل کردم اگر خون من از بیگانگی ریزی

که پاس آشنایی بر تو دشوار است می دانم

۳

نمی دانم زیان و سود سودای محبّت را

دل من ساده و آن غمزه پرکار است می دانم

۴

سر پرسیدن کس نیست پنداری خیالش را

دلم در سینه عمری شدکه بیمار است می دانم

۵

علاج پیچ و تابی کز غم افزاید رگ جان را

چو کاکل گرد سرگردیدن یار است می دانم

۶

دلی در سینه پروردم به صد خون جگر عمری

نمی دانم چه شد آن طره، طرار است می دانم

۷

نمی نالم حزین از دست آن بیدادگر جایی

که از پهلوی دل، عاشق در آزار است می دانم

تصاویر و صوت

نظرات