حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۶۳۱

۱

نگاهش با اسیران بر سر ناز است می‌دانم

غرور مستی آن حسن طنّاز است، می‌دانم

۲

چه حد دارم، که نام پنجهٔ مژگان او گیرم

تذرو دل، اسیر چنگل باز است می‌دانم

۳

به شمع انجمن خاکستر پروانه می‌‎گوید

که انجام محبّت رشک آغاز است می‌دانم

۴

کنون زاهد که با رندان نشستی ترک تقوا کن

که تار سبحه‌ات ابریشم ساز است می‌دانم

۵

نهان خال تو کی در سبزه خط می‌تواند شد؟

اگر صد پرده پوشی، نافه غمّاز است می‌دانم

۶

نبخشد دود شمع خانقاه این روشنی با دل

که این نور از فروغ گوهر راز است می‌دانم

۷

حزین را عقده‌های خاطر از یک پرسشت وا شد

فسون لعل جان‌بخش تو، اعجاز است می‌دانم

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی (به ضمیمه تاریخ و سفرنامه حزین) کتابفروشی خیام - شیخ محمدعلی بن ابیطالب بن عبدالله حزین لاهیجی - تصویر ۴۵۳

نظرات