
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۴۳
۱
برق آهی ز جگر در شب تاری نزدیم
روز درماندگی دل، در یاری نزدیم
۲
خرقهٔ زهد نشُستیم به آب تَهِ خم
آتش باده به ناموس خماری نزدیم
۳
بلبل خوش نفس گلشن قدسیم افسوس
نغمه ای در شکن طرهٔ یاری نزدیم
۴
شبنم آسا ز رخی آب ندادیم نظر
گل داغی به سر از باغ و بهاری نزدیم
۵
شرمساربم ز مستان محبت که چرا
ساغری از نگه باده گساری نزدیم؟
۶
گره از کار کسی باز نکردیم افسوس
نیش خاری به دل آبله زاری نزدیم
۷
مدتی رفت که ما از لب پرشور حزین
نمکی بر جگر سینه فگاری نزدیم
نظرات