حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۶۶۷

۱

نخواهد از شکنج دام هرگز کرد آزادم

تغافل پیشه صیادی که خوش دارد به فریادم

۲

به کونین التفاتم نیست ز اندک التفات تو

فراموش از دو عالم کرده ام تا کرده ای یادم

۳

به اندک شیوه ای دل را تسلی می توان کردن

ترحم گر نخواهی کرد، گوشی کن به فریادم

۴

اگر یک دم تهی از گرد کلفت دامنم می شد

سبک روحی، نسیم وصل را تعلیم می دادم

۵

اقامت در بساط زندگی دور است از غیرت

کند گر ناله امدادی، غباری در ره بادم

۶

گشاید بال و پر هر قدر می، مینا شکن باشد

شگون دارد شکست شیشهٔ دل را پریزادم

۷

تمنّای جهان از تلخ کامان می شود حاصل

ز جان خوبش، کام تیشه شیرین کرد، فرهادم

۸

فراموشم نمی سازد حزین از ناوک نازی

اسیر دلنوازیهای آن بی رحم صیادم

تصاویر و صوت

نظرات