
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۷۵
۱
گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم
به گوش غنچه گستاخ است گلبانگ پریشانم
۲
اثر در زلف لیلی می کند آشوب زنجیرم
نمک بر زخم مجنون می زند شور بیابانم
۳
سفال چرخ را بخشد طراوت دود آه من
ز جوی شعله های سینه سیراب است ربحانم
۴
ورق گردانی باد بهاران فیضها دارد
که هر دم با جنون تازه ای دست و گریبانم
۵
جدایی دیده ام ای همنشین، حالم چه می پرسی؟
دماغ آشفته ام، خونین دلم، خاطر پریشانم
۶
عجب نبود که مقبول مغان افتد نیاز من
درین دیر کهن دیری ست پیر یا صنم خوانم
۷
لب شکرم که از فیض ستم دارم گل افشانی
گل زخمم که از سیرابی تیغ تو خندانم
۸
نمک پروردهٔ زخم نمایان دل ریشم
به شور عشق افسون می دمد چاک گریبانم
۹
حزین از نوش و نیش کفر و ایمانم چه می پرسی؟
به هر کیشی که فرماید محبّت بنده فرمانم
نظرات