
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۷۹
۱
صبح آینهٔ طلعت نیکوی تو دیدیم
شب گردهٔ گیسوی سمن بوی تو دیدیم
۲
نه سرو شناسیم درین باغ، نه شمشاد
ما جلوه پرستان قد دلجوی تو دیدیم
۳
تا چشم کند کار سواد دو جهان را
یک گردشی از نرگس جادوی تو دیدیم
۴
جان مطلع خورشید جمال تو نوشتیم
دل مشرق انوار مه روی تو دیدیم
۵
آن روز که پا در حرم عشق نهادیم
سرها همه را خاک سر کوی تو دیدیم
۶
آمد چو عیان، نیست دگر جای بیان را
بستیم زبان، چشم سخن گوی تو دیدیم
۷
پروای جهت نیست دل یک جهتان را
در هر جهتی قبلهٔ ابروی تو دیدیم
۸
زان پیش که در زلف تجلّی شکن افتد
دلها همه را درشکن موی تو دیدیم
۹
در دیر و حرم قبلهٔ مقصود تویی تو
ذرّات جهان را همه رو سوی تو دیدیم
۱۰
نی نی غلطم، ذرّه چه و مهر کدام است؟
ما غیر ندیدیم، عیان روی تو دیدیم
۱۱
تنها نه حزین است درین باغ نواسنج
هر برگ به گلبانگ هیاهوی تو دیدیم
نظرات
مجتبی