
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۸۵
۱
در زیر لب، آه از دل ناشاد برآرم
آن مایه نفس نیست که فریاد برآرم
۲
چون ساکن جنّت شوم اندوه تو باقی ست
کی دل دهدم تا غمت از یاد برآرم؟
۳
از یار به اغیار که برده ست شکایت؟
هم پیش تو از جور تو فریاد برآرم
۴
گر با سر زلف تو فروزد رخ دعوی
دود از شکن طرّهٔ شمشاد برآرم
۵
تا عرضهٔ تاراج متاعم شود از تو
از کلبه چراغی به ره باد برآرم
۶
باشد که خرامان به تماشاگهم آیی
مجنون شوم و عربده بنیاد برآرم
۷
از خامه حزین آزر بتخانهٔ عشقم
هر دم صنمی زین صنم آباد برآرم
نظرات