
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۹
۱
چو لاله با چمن حسن و عشق، خوست مرا
می مجاز و حقیقت به یک سبوست مرا
۲
ز نکهت نفسم می دمد بهار، که دل
ز داغ عشق تو چون نافه مشکبوست مرا
۳
به گرد بام و درم دیر و کعبه می گردد
از آن زمان که به درگاه عشق، روست مرا
۴
ز خود تهی شده ام چون نی و ز ناله پرم
خروش درد تو پیچیده درگلوست مرا
۵
عقیق صبر، زبانم به کام حسرت سوخت
مکیدن لب لعل تو، آرزوست مرا
۶
گدای عشقم و ناید فرو به مهر سرم
می چو آتش سوزنده در سبوست مرا
۷
به راه صبح ندارم چراغ دیده، حزین
که داغ بر جگر و سینه بی رفوست مرا
نظرات