حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۶۹۲

۱

به مستی مرده ام ساقی، مهل مخمور در خاکم

چو خم بسپار زیر طارم انگور در خاکم

۲

اجل مستور اگر سازد مرا از دیده مردم

ولی چون گنج قارون همچنان مشهور در خاکم

۳

تجلی، خانه زاد خلوت گور است عاشق را

فروزد عقل روشن دل چراغ طور در خاکم

۴

هزاران باغ و بستان دانهٔ من در گره دارد

دو روزی هم چه خواهد شد اگر مستور در خاکم؟

۵

شکستن نیست در طالع طلسم پیکر ما را

اگر عالم شود ویرانه، من معمور در خاکم

۶

وفا و غیرت داغ محبت را تماشا کن

که دارد سرخ رو، خونابهٔ ناسور در خاکم

۷

سیه بختم ولی چشم از غبارم می شود روشن

نهان چون در سواد سرمه، بینی نور در خاکم

۸

وفاکردیکه شمع تربت پروانهات گشتی

نمی گردم اگر گرد سرت، معذور در خاکم

۹

گداز عشق دارد شرمسار از بی نوایانم

ز ضعف تن نگردد سیر، چشم مور در خاکم

۱۰

نماید گردباد وادی وحشت غبارم را

دمی آسوده نگذارد سر پرشور در خاکم

۱۱

نمی گردد حزین ، از شیوهٔ دل تربتم خالی

که باشد ناله ای چون کاسه فغفور در خاکم

تصاویر و صوت

نظرات