
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۶۹۴
۱
به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم
حیف این گوهر یکدانه که بر سنگ زدم
۲
سر این حوصله نازم که به یک عمر، چو گل
خون دل را به نشاط می گلرنگ زدم
۳
کارم امروز به افسرده دلان افتادهست
ای خوش آن نغمه که با مرغ شب آهنگ زدم
۴
نفس آشوب طلب با همه کس در همه حال
صلح کل کرد چو با خویش در جنگ زدم
۵
بر نمی خاست صدایی ز دل زار حزین
زخمه از خامه خود بر رگ این چنگ زدم
نظرات