
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۷۰۲
۱
چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم
خون خودم ز خنجر عریان فروچکم
۲
آن اخگر گداخته ام کز شکوه دل
خارا به هم فشارم و آسان فروچکم
۳
آن رشح رحمتم که ز فیض عمیم خویش
آیم برون ز چاه و به زندان فروچکم
۴
آن سوز دیده ام که به جلباب پیرهن
از مصر رخت بسته به کنعان فروچکم
۵
افتاده پنبه از سر مینای مستیم
باید به جام باده گساران فروچکم
۶
دارد به خون من طمعی خاک تیره دل
از جویبار تیغ درخشان ، فروچکم
۷
گر قطره ام به کام جگر تشنگان حزین
امّا به مایه داری طوفان فروچکم
تصاویر و صوت

نظرات