حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۷۱۰

۱

دل آگه سر راهش ز پاس راز گرداندم

شکایت تا سر مژگان رسید و بازگرداندم

۲

به دل نگذاشت پا را از غرور حسن و من دل را

بر آوردم به گرد آن سراپا ناز گرداندم

۳

نهانی شب به کویش رفته بودم ناله ای سر زد

سگش نزدیک شد بشناسدم آواز گرداندم

۴

رقیب ار محترم شد، خواری من عزتی دارد

کزو تیغ نگاه آن شکارانداز گرداندم

۵

قلم فرسود و عمر آخر شد و ما را سخن باقی

بسی انجام این غمنامه را آغاز گرداندم

۶

خمش کردم لب و از خامه ام می آید آوازی

به دل بسیار می زد، نغمهٔ این ساز گرداندم

۷

حزین این بوستان را از خس و خار کهن خالی

به برق ناله های آشیان پرداز گرداندم

تصاویر و صوت

نظرات