حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۷۷۱

۱

نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من

بود در پنجه ی برق تجلّی، مشت خار من

۲

شکوه بحر را در قطره گنجایی نمی باشد

نمی دانم چه سان گنجیده جانان در کنار من

۳

جگرهای جراحت دیده را شور قیامت شد

سر زلفی به ناز افشانده گویی گلعذار من

۴

به از جرم محبت نیست جرمی عشقبازان را

به خونم دست و تیغی سرخ کن، زیبا نگار من

۵

به هر دل جلوه ای مستانه دارد سرو ناز تو

به هر سو یک جهان دیوانه داری، نوبهار من

۶

نگاهت در کمین دارد کدامین زار خونین دل؟

کمان ناز را زه کرده ای، عاشق شکار من

۷

حزین از روشنی با صبح محشر می زدی پهلو

اگر می بود زلفش را، غم شب های تار من

تصاویر و صوت

نظرات