حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۷۷۹

۱

نامه ات خواندم و می بایدم افشان کردن

قطره ای چند سرشک از مژه غلتان کردن

۲

بعد ازین شکوه کنم پیشه که معلومم شد

در دلت کرده اثر، شکوهٔ هجران کردن

۳

زده ای طعنه به حالم که چرا صبرت نیست؟

هجر را صبر نیارد به دل آسان کردن

۴

گفته ای پیر شدی دل ز جوانان برگیر

کافر عشق محال است مسلمان کردن

۵

داده ای بیم من از غمزه که خونت هدر است

نرخ جان کس نتواند چو من ارزان کردن

۶

داده ای پند که باید ز کسان راز نهفت

غم دل را نتوانم ز تو پنهان کردن

۷

گفته ای در غم ما ترک مراد خود کن

تو و بخشایش بی حد، من و عصیان کردن

۸

کرده ای منع که دیدارپرستی کفر است

عاشق از عشق محال است پشیمان کردن

۹

گفته ای وصل محال است، تمنا چه کنی؟

چه کنم؟ ترک تمنای تو نتوان کردن

۱۰

کردهای امر که دامان ورع پاک بشوی

از جگر خون شدن و از مژه طوفان کردن

۱۱

گفته بودی که چه خواهد دلت ای سرگردان؟

گرد سر گردمت، آن طره پریشان کردن

۱۲

تو و آن جلوهٔ مستانهٔ نظاره فریب

من و جان در سر آن سرو خرامان کردن

۱۳

من به خونین جگری جان و دل از کف دادن

تو به جادونگهی غارت ایمان کردن

۱۴

این جواب غزل خواجه سنایی‌ست حزین

خواهد این تازه غزل، ناز به دیوان کردن

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی به تصحیح ذبیح الله صاحبکار - محمد علی بن ابی طالب حزین لاهیجی - تصویر ۴۹۷
دیوان حزین لاهیجی (به ضمیمه تاریخ و سفرنامه حزین) کتابفروشی خیام - شیخ محمدعلی بن ابیطالب بن عبدالله حزین لاهیجی - تصویر ۴۷۰

نظرات