
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۷۸
۱
دل دریا گهر، سرمایه بخشید ابر مژگان را
نماند حسرتی در یاد، مهمان کریمان را
۲
نسیم آشنا کو، تا ز گل بی پرده تر گردم؟
نهم چون غنچه تا کی در بغل چاک گریبان را؟
۳
نمک پروردهٔ عشق است، آه سینه پردازم
فغان من، دو بالا می کند، شور بیابان را
۴
فریب وعدهٔ وصلی که نقصان لبش گردد
چه از سرمایه کم سازد، دل حسرت فراوان را
۵
می نازی که چشم از ساغر دیدار او می زد
خمارش می کشد خمیازه بر آغوش، مژگان را
۶
ز شادی بسته می گردد، زبان شکوه آلودم
تبسّم گر به زخمم بشکند مُهر نمکدان را
۷
حزین از محرمان بی ادب غیر از سر زلفش
که می گوید به او حال منِ خاطر پریشان را؟
۸
حزین از محرمان بی ادب غیر از سر زلفش
که می گوید به او حال منِ خاطر پریشان را؟
تصاویر و صوت

نظرات