
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۷۸۱
۱
دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو
خون مشک می شود به رگ گل ز بوی تو
۲
باید به سینه نیشتر ناله بشکنم
نازکتر است از دل عشاق خوی تو
۳
یک صبح، سینه چاک گذشتی ز گلستان
گل پاره کرده است گریبان، به بوی تو
۴
خواهد نشست خون من از جوش اضطراب
ساقی اگر چو باده کند در سبوی تو
۵
خلقی به هم نشان مه عید می دهند
انگشت من چو قبله نما، مانده سوی تو
۶
از چشم شور خود کندش مشک، روزگار
خونی که می کند به دل نافه، موی تو
۷
تر شد ز ابر کلک تو مغز خرد، حزین
جان تازه میکند، رقم مشکبوی تو
تصاویر و صوت


نظرات