
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۸۰۴
۱
سوی محراب شدم با می ناب آلوده
در بغل مصحف و دامن به شراب آلوده
۲
دل سیه مست و خراب از اثر بادهٔ دوش
بی صفا می شود آیینهٔ آب آلوده
۳
مجلس موعظه ام گرم نگردیده رسید
از پیم ساقی سرمست شتاب آلوده
۴
رخ برافروخته از غیرت بی باکی من
عرق شرم، گلش را به گلاب آلوده
۵
سنبل آشفته، دل آزرده، نگه، تشنه به خون
ابروی تلخ ز کینم به عتاب آلوده
۶
گفت شرمت ز خرابات نشینان ناید؟
که در او دامن شیخ است چو شاب، آلوده
۷
رند میخانه کجا مسجد و محراب کجا؟
نکنی نامه اعمال، ثواب آلوده
۸
با چنین حال گشودم سر طامات و حدیث
همه بیهوده، چو افسانهٔ خواب آلوده
۹
بی حجابانه زدم لعل لبش بوسه، حزین
بازگشتم به خرابات حجاب آلوده
نظرات