
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۸۰۶
۱
گل را ورقم رونق بازار شکسته
این خامه کله گوشه به گلزار شکسته
۲
صد جا شکن طره آشفته دلیهاست
آهی که مرا بر لب اظهار شکسته
۳
شادیم که زندان غم آباد جهان را
سیلاب حوادث در و دیوار شکسته
۴
صیاد مرا حاجت دام و قفسی نیست
بال و پر مرغان گرفتار شکسته
۵
رسوای خماریم درین کهنه خرابات
پیمانهٔ ما بر سر بازار شکسته
۶
این گریه ز اندازه برون است همانا
دل در بغل دیدهٔ خونبار شکسته
۷
سودای رخ و زلف تو در بتکده دل
قدر صنم و قیمت زنار شکسته
۸
با عاشق و معشوق نگاه تو حریف است
نشتر به رگ جان گل و خار شکسته
۹
خون دل صدپاره حزین ، از نفست ریخت
غم زخمهٔ کاری به رگ تار شکسته
نظرات