
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۸۰۷
۱
سحر آمد ندا ز میخانه
کای خرابات گرد دیوانه
۲
کنج مسجد گرفته ای تا کی؟
چه زیان داشت طور رندانه؟
۳
سبحه در کف نشسته ای تا چند
خیز و پیمان نما به پیمانه
۴
زین ندا جستم آنچنان از جا
که ز آتش چنان جهد دانه
۵
چون نهادم درون میکده پا
سرم آمد به چرخ، مستانه
۶
نگه گرم آشنا رویان
کرد ما را ز خویش بیگانه
۷
دل و دین را زدند مغبچگان
دو سه ساغر زدیم رندانه
۸
همه بر گرد یکدگر گشتیم
شمع جان را شدیم پروانه
۹
در و دیوار جمله مست و خراب
همه از جلوه های جانانه
۱۰
از صراحی گرفته تا خم می
همه در های و هوی مستانه
۱۱
بود چون نخل طور شب همه شب
در انا الله شمع کاشانه
۱۲
حرم کعبه را ز یاد نبرد
طوف بیت الحرام بتخانه
۱۳
باده ها جمله صاف مشربها
شیشه ها جملگی پریخانه
۱۴
در سراپردهٔ وجود حزین
همه عشق است، باقی افسانه
نظرات