حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۸۱۶

۱

رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده

چو لاله عارض گلبرگش آفتاب زده

۲

روان ز هر رگ مویش می مغانهٔ ما

سر از چغانه خوش و طره مشک ناب زده

۳

نهال سرشکن سرو قامتان چمن

خرام، سیل صفت راه صد خراب زده

۴

شکرشکن به سخن، درد دل شنو به وفا

نمک ز خنده به دلهای شیخ و شاب زده

۵

فکنده طره مشکین فروتر از سر دوش

لبش کرشمه فروش و نگه شراب زده

۶

به جلوه آتش دلها چو شعله در شب تار

ز حلقه حلقهٔ آن زلف پیچ و تاب زده

۷

گشود لب به سخن با من دل افتاده

نگه گشاده کمین، ابروان عتاب زده

۸

من از شکیب، تهی کیسه وضع و او می گفت

که ای وصال طلب، عاشق شتاب زده

۹

نمی توان ز بتان عاشقانه کام گرفت

به خون دیده و دل جوش اضطراب زده

۱۰

ازبن مکالمه طومار شکوه پیچیدم

قلم به حرف ستم های بی حساب زده

۱۱

میان شکر و شکایت به خود فرو رفتم

نهفته دست نهادم به دل، حجاب زده

۱۲

ز دیده و دل پر خون برون مباد حزین

خیال او که شبیخون به خیل خواب زده

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی (به ضمیمه تاریخ و سفرنامه حزین) کتابفروشی خیام - شیخ محمدعلی بن ابیطالب بن عبدالله حزین لاهیجی - تصویر ۴۸۴

نظرات