حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۸۲۱

۱

گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی

حیف از تو که ویرانه ای آباد نکردی

۲

صد بار ز گلزار خزان رفت و گل آمد

وین مرغ اسیر از قفس آزاد نکردی

۳

ای خسرو شیرین دهنان این نه وفا بود

یک ره گذری جانب فرهاد نکردی

۴

بر خویش مبال ای شجر وادی ایمن

یک جلوه چو آن حسن خداداد نکردی

۵

کی بیهده دل در بغل خویش توان داشت

گر جلوه در این شیشه پریزاد نکردی؟

۶

داغم که چرا خون مرا ریخت تغافل

مردم که چرا آن مژه جلّاد نکردی

۷

از سیر چه فیض ار نبود راه خطرناک؟

ای شمع شبی رو به رَهِ باد نکردی

۸

باید ز تو آموخت حزین رشک محبت

لبریز فغان بودی و فریاد نکردی

تصاویر و صوت

نظرات