
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۸۲۵
۱
لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کنی
خاطر از خانقه و میکده آزاده کنی
۲
هر سر خار بیابان شجر طور بود
دیده گر آینه حسن خداداده کنی
۳
در خرابات به یک ساغر می نستانند
تکیه تا چند به این خرقه و سجاده کنی؟
۴
چون صراحی همه مقبول مغان می گردد
سجده ای چند که در پای خم باده کنی
۵
ای که خنگ فلکت زیر رکاب شرف است
چه شود گر نظری جانب افتاده کنی؟
۶
تو به این حوصله، با عشق ستیزی هیهات
دل مگر درخور خیل غمش آماده کنی
۷
چه کم از قدر تو ای خسرو خوبان گردد
گر نگاهی به حزین دل و دین داده کنی؟
نظرات