
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۸۲۸
۱
یک نفس نیست که خون در دل شیدا نکنی
آتش آه مرا بادیه پیما نکنی
۲
می توانی به نگه پاسخ صد مسأله داد
که حوالت به لب لعل شکرخا نکنی
۳
تا ز دل زمزمهٔ یاصنمی می آید
گوش بر نغمهٔ ناقوس کلیسا نکنی
۴
جان فدای تو، نه از تنگی دل می نالم
غم این می کشدم زار که مأوا نکنی
۵
می کند در سر کویت عجب آشوبی دل
سر تمکین تو گردم که تماشا نکنی
۶
عاقل انگشت چرا در دهن مار کند؟
دست در حلقهٔ آن زلف چلیپا نکنی
۷
گفته ای دست نگارین کنی از خون حزین
همه امّید دل این است، مبادا نکنی
نظرات