
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۸۲۹
۱
بر هر زمین که جلوه کنی آسمان کنی
می زیبدت که ناز به کون و مکان کنی
۲
این لطف جلوه ای که ز سرو تو دیده ام
بر خاک اگر گذر فکنی پرنیان کنی
۳
هر جا گشایی از پی دل زلف پرشکن
مرغان سدره را همه بی آشیان کنی
۴
مشکین شود غزال نگاهت به یک نظر
ای کاش جیب بخت مرا سرمه دان کنی
۵
ای عندلیب با تو مرا حقّ صحبت است
خواهم که خاک تربت ما گل فشان کنی
۶
دزدد به کام خویش زبان، شمع انجمن
هر جا که شرح قصّهٔ سوز نهان کنی
۷
گردد طراز دامن دشت جنون حزین
خونابه ای که از رگ مژگان روان کنی
تصاویر و صوت


نظرات