حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۸۵۱

۱

چرا ازشام زلف آن صبح تابان بر نمی آری؟

دمار از روزگار کفر و ایمان برنمی آری؟

۲

نمی سازی چرا آزاد، از قید خودی ما را؟

دل از امّید و بیم وصل و هجران برنمی آری

۳

ز چشمت، موج بی پروا نگاهی، برنمی خیزد

چه دیدی کز نیام این تیغ عریان برنمی آری؟

۴

نمی سوزی به خاک نامرادی، تخم امّیدی

که دود از خرمنم، ای برق جولان، برنمی آری

۵

به شکر خنده، نگشایی لب زخم اسیران را

که شور محشر از خاک شهیدان برنمی آری

۶

دو روزی مانده باقی ساقی، ایام بهاران را

ز قید توبه ام تاکی، پشیمان برنمی آری؟

۷

شب وصل است ای دل، از جمالش دیده روشن کن

سری چون شمع، تا کی از گریبان بر نمی آری؟

۸

نمی بخشی گشاد، از شست بی باکی، نگاهی را

که آهی از دل گبر و مسلمان برنمی آری

۹

حزین از کهنه دیر جسم، جان را، خیمه بیرون زن

چرا این کعبه را از کافرستان برنمی آری؟

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی (به ضمیمه تاریخ و سفرنامه حزین) کتابفروشی خیام - شیخ محمدعلی بن ابیطالب بن عبدالله حزین لاهیجی - تصویر ۵۱۵

نظرات