
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۸۷
۱
گذشته است ز گردون لوای رفعت ما
گرفته روی زمین، آفتاب شهرت ما
۲
شکسته رنگی تن، کرده بر جهان روشن
که خاک زر شود از کیمیای صحبت ما
۳
فلک فکنده سپر در مصاف نالهٔ من
بلند کردهٔ دست دل است، رایت ما
۴
ز قیل و قال، مرا وقت جمع تر گردد
بود ز حلقهٔ مجلس، کمند وحدت ما
۵
اگر چه در تَهِ خاکم ز گرد کلفت دل
همان چو آینه باز است چشم حیرت ما
۶
به راه مهر تو هر رخنه ای ست آغوشی
ز چاک سینه دمیده ست، صبح دولت ما
۷
خرد به مشهد ما می رود ز هوش، حزین
مگر ز لای شراب است خاک تربت ما
نظرات