حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۸۷۴

۱

توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظر باشی

چه خواهد شد سرت گردم، شب ما را سحر باشی؟

۲

دو عالم از فروغ روی او، یک چشم بینا شد

نبینی روی هجران را، اگر صاحب نظر باشی

۳

سروش مقدم جانان رسید، از بال پروازت

مرا ای هدهد جان زنده کردی، خوش خبر باش

۴

برآ از خود، فضای بیخودی را هم تماشا کن

چرا چون برق، درقید حیات مختصر باشی؟

۵

سَرِ پایی بزن مستانه، سامان دو عالم را

چرا از فکر صندل، در خمار دردسر باشی؟

۶

پریشانی بود موج خطر، پرشور دریا را

کنی گردآوری گر قطرهٔ خود را، گهر باشی

۷

حزین ، افشاندن دامن، ندارد این قدر کاری

برای خردهٔ جان، چند لرزان، چون شرر باشی؟

تصاویر و صوت

نظرات