حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۸۸

۱

به سر گسترده دارد ظلّ عالی، خیل نازش را

مخلّد باد یا رب سایه، مژگان درازش را

۲

فسون عاشقیّ ماست با خال و خم زلفش

که بازی می تواند برد، مار مهره بازش را؟

۳

قبول سجده را لازم بود، محراب ابرویی

به کیش من قضا باید کند زاهد نمازش را

۴

هنوز آن شمع بی پروا، نبودش محفل افروزی

که از دل داشتم پروانهٔ سوز و گدازش را

۵

برد عشّاق را فریاد من تا کعبهٔ کویش

حدی شد ناله ام، صحرا نوردان حجازش را

۶

من و نقش قدم، درکوی او زادیم، هم طالع

سرا پا یک جبین سجده ام، خاک نیازش را

۷

به دلتنگی خوشم کز پرده بر ناید غم عشقش

چو بو، در پرده پنهان کرده ام از رشک، رازش را

۸

مرصع کار، از لخت دل شورنده سر دارم

شکن های پریشان طرّهٔ سنبل طرازش را

۹

ندارم شکوه در راه محبّت از سر خاری

به پای بی خبر طی کرده ام شیب و فرازش را

۱۰

هوس دارد که سازد تار جان پیوند هر مویش

اگر محمود می برّد سر زلف ایازش را

۱۱

حزین از ناله خامش گشت و تحسینی نفرمودی

به این جادودمی ها، خامه افسانه سازش را

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی به تصحیح ذبیح الله صاحبکار - محمد علی بن ابی طالب حزین لاهیجی - تصویر ۲۰۵

نظرات