حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۸۹۱

۱

بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی

حاجت نبود تربت ما را به چراغی

۲

گر خشک لبم، بادهکش ساغر عشقم

دل را به لب، از هرگل داغی ست ایاغی

۳

کیفیت صهباست به جام سخن من

ای باده گساران، برسانید دماغی

۴

راه سر آن چشمه که گم کرد سکندر

ما تا در میخانه رساندیم سراغی

۵

از تربت ما می گذرد یار، سبکبار

ای بارکشان غم دل، لابه و لاغی

۶

شمعی که نه در پرتو رخسار تو سوزد

در دیدهٔ پروانه نماید، پر زاغی

۷

وصل ار نبود، راه خیال تو نبسته ست

باز است به روی دل تنگم، در باغی

۸

داغ دل ما، از نفس گرم شکفته ست

ای لاله، تو افروختهای دامن راغی

۹

پرسی چه ز آتشکدهٔ عشق، حزین را؟

زاهد، تو به راحتکدهٔ کنجِ فراغی

تصاویر و صوت

نظرات