حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۹۵

۱

ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را

که داغ لاله کردم، مردم چشم غزالان را

۲

نه آنم کز جفای عشق، آسان دست بردارم

به دامان قیامت می برم، چاک گریبان را

۳

سواد دیدهٔ من، صورت نقش نگین دارد

ز بس افشرده ام بر چشم خون آلود، مژگان را

۴

عبیر آلوده بویی، مغز گل را عطسه زن ، دارد

مگر دست صبا زد شانه، آن زلف پریشان را

۵

نگاهت نارسا می افتد از دل های مشتاقان

به کوتاهی مبادا شهره سازی، مَدِّ احسان را

۶

سراسر صرف شبهای جدایی می شود عمرم

برای سوختن چون شمع، دارم رشتهٔ جان را

۷

گذشت آن هم که دل را از شهادت شاد می کردم

کشید از سینه ام بی رحمی صیّاد پیکان را

۸

خدنگ ناز بی پروا، نگاه عجز نامحرم

که دیگر بر سر رحم آورد، آن نامسلمان را؟

۹

حزین ، سر سبز دارد دانه ام را پرتو لطفش

نگهدارد خدا از چشم بد، آن برق جولان را

تصاویر و صوت

نظرات