
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۹۶
۱
چه گیرایی ست یارب جلوه گیسوکمندان را؟
که بگسست از صنم، پیوند جان زناربندان را
۲
قیامت پیش ازین می ریخت بر دل طرح آشوبی
کنون چون سایه در خاک است، این بالابلندان را؟
۳
شود تخت روان، هر جا رمیدن بستر اندازد
سر زانو بود بالین راحت، دردمندان را
۴
مرا در عشق او، دل گر فغان برداشت معذورم
در آتش ناله ای ناچار، می باشد سپندان را
۵
تبسم ریز شد گلبرک یار و شرم رسوایی
لب از دندان شبنم می گزد، گل های خندان را
۶
بود هم نسبتان را عقد جمعیت به هم، فطری
نباشد رشته ای درکار، گوهرهای دندان را
۷
بهشت نقد در بر، حسن آن سیمین بدن دارد
که بینم سیر چشم نعمتش، مشکل پسندان را
۸
حزین ، افتاد دل را در بغل گنجینه داغی
که دولت خود به خود رو آورد اقبال مندان را
نظرات