
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۹۹
۱
عنان ریز است از هرسو، سپاه عشق بر دلها
نپرسد سیل بیزنهار، هرگز راه منزلها
۲
فروغ شعلهٔ رخسار شمع آشنارویی
مرا پروانهٔ سرگشته دارد گرد محفلها
۳
چو شق شد پردهٔ پندار، دل با یار پیوندد
خودی چون محو شد، از پیش پا برخاست حایلها
۴
نیم آزرده جان، هرچند چون دل عقدهای دارم
بود آسان به چنگ عشق آتش دست، مشکلها
۵
حزین این ره قدم از دیده بیدار میباید
کجا از پای خوابآلوده آید طی منزلها؟
تصاویر و صوت

نظرات