
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۳۶
۱
دگر خونابه دل، دیده را آلودنی دارد
می پرزور، اشک لاله گون پیمودنی دارد
۲
به خوابم دولت بیدار می آید، از آن روزی
که چشمم در نظر بر آستانش سودنی دارد
۳
چه شد چون شمع محفل گر تنم فرسودنی دارد
تف عشق بتان در سینه ام افزودنی دارد
۴
به دل تا چند از خوناب حسرت، جرعه پیمایی؟
سرت گردم، شراب وصل هم پیمودنی دارد
نظرات